برای زندگی



کتاب مهره حیاتی از جناب ست گادین را چندماه پیش خواندم .
قبل تر ها بیوگرافی نویسنده را در متمم خوانده بودم اما از طرز فکر و نگاهش چیزی نشنیده بودم ، تا اینکه یک روز به توصیه ادریس عزیز این کتاب در لیست خریدهایم جای گرفت.
محتوای کتاب حرفای نو و جذابی داشت ، از همان نیمه های کتاب بود که مصمم شدم در مورد آن بنویسم ، دوست داشتم با کسی راجع به آن همصحبت شوم یا در فضای دیجیتال ست گادین را جستجو میکردم. حتی یکی تاثیرات مستقیم این کتاب در من تلنگر برای شروع مجدد وبلاگنویسی و تلاش برای بهتر نوشتن بود.

 

این کتاب برای چه کسایی مفید است ؟
کارمندانی که دوست دارند متمایز و شاخص باشند.
کارمندانی که چندسال سابقه و تجربه دارند و رزومه ای قابل توجه تر میخواهند.
افرادی که برای خودشان کار میکنند ، خدمتی ارائه میکنند و بفکر توسعه کارشان هستند.
افرادی که به رشد و توسعه فردی علاقمند هستند.
دانشجویانی که قصد ورود به بازار کار دارند.

کتاب را که باز می کنید ، پیشگفتار مترجم اینگونه شروع میشود ؛
"ست گادین را میتوان مصداق تعبیر استیوجابز از نوابغ دانست ؛ می‌توانید او را قبول کنید. می‌توانید او را رد کنید. اما نمی‌توانید از او و حرف‌های او صرف نظر کنید."
همانطور که در پاورقی کتاب هم اشاره شده این توصیف از سایت آموزشی متمم برداشت شده است.  برای من جالب بود که مترجم از محتوای سایت متمم برای معرفی ست گادین استفاده کرده و آنرا بهترین توصیف می داند. همین ابتدای کار با دیدن نام متمم هیجان زده شدم ، مانند این که در ازدحام جمعیت ِ همایشی جذاب ، ناگهان چهره ی دوستی قدیمی را دیده باشی. ندای تایید کننده ای می گوید جای درستی آمده ایی و انگیزه پیدا میکنی زودتر و بهتر شروع کنی .

کتاب linchpin به نام مهره حیاتی به مترجمی آقای علیرضا خاکساران و تنها توسط انتشارات آموخته بفارسی چاپ شده است. کتاب ترجمه ی متوسط و قابل قبولی دارد ، محتوای آن قابل فهم است اما گاهی با خودم میگفتم ای کاش از کلمات مناسب تری برای فهم این موضوع جذاب استفاده می شد1.
پس از اتمام کتاب و با توجه به اکثریت کلمات صحیح و مناسب ، فکر میکنم مترجم تسلط کافی داشته است اما ترجیح داده است که برداشت شخصی اش در متن وارد نشده و نظر نویسنده بدون دخل و تصرف بیان شود 2‌.

محتوا و موضوع کتاب پیرامون چیست؟
محتوای کتاب در مورد توسعه فردی و مدیریت در کار و شغل ( بویژه سبک کارمندی ) است . کتاب به روابط کارفرما و کارمند ، هنرمندی در شغل، خلاقیت ، استفاده از فضای دیجیتال و. میپردازد.
موضوع کتاب مهره حیاتی متمایز شدن است ، پیرامون اینکه در کار و شغل میتوان شاخص و منحصربفرد شوی تا  آنجا که گروه کارفرماها متقاضی کار تو باشند بجای اتو اینکه تو پیگیر گروه کارفرماها باشی ، در مورد اینکه اگر کارمند هستی میتوانی جایگاهی برای خودت بسازی که رییس خودت را انتخاب کنی تا اینکه رییس تو را انتخاب کند.
ست گادین به شرح و بسط این ایده در دنیای امروزی پرداخته است . او به خواننده دید میدهد  و خلاقیت و نگاه مخاطب را درگیر می کند ، به این نکته اشاره میکند که میتوان نوعی دیگر دید و آینده چگونه خواهد بود .
شاید یکی از نقدها ی منفی در مورد نویسنده این باشد که کتاب بیشتر به ایده پرداخته و کمتر راهکاری ارائه داده  .ست گادین در کتاب به این نقد پاسخ داده است :
 " یکی از نقدهای منفی در مورد من این است : ست گادین توضیح نمیدهد که چگونه باید برای انجام کار دشوار رهبری عمل کنیم . پاسخ من : اینکه از اهمیت رهبری برای مردم بگویم یک چیز است اما اینکه گام به گام و به دقت نشان بدهم چگونه میتوانند رهبر باشند غیرممکن است. "بهم بگو چیکار کنم؟" جمله ای بی معنا در این زمینه است . نقشه ای در کار نیست . هیچ نقشه ای برای رهبری و برای هنرمندی وجود ندارد . علت اینکه هنر(نگارش ، درگیرساختن ذهن افراد، رهبری و تمام اینها) ارزش بالایی دارد این است که نمی توانم به شمابگویم چگونه باید آنرا بکار گیرید . هنر به معنای مسیریابی بدون نقشه است .

 


پاورقی:

1-  بطور مثال کلمه instructions به "دستور عمل" ترجمه شده در صورتی که واژه "دستورالعمل" شاید کلمه ی رایج تری باشد . 
یا در جای دیگر کلمه ی
Literalists به واژه ی ناآشنای"ملانقطی" - بدون توضیح بیشتری - ترجمه شده بود. ای کاش ایشان برای فهم بهتر خواننده در پاورقی به توضیح لغت نامه ی دهخدا در این مورد اشاره میکردند؛ "ملانقطی . [ مُ لْ لا نُ قَ ] (ص مرکب ) کسی که با کم و زیاد شدن یک نقطه‌ی نوشته از خواندن آن عاجز آید. آدم کم سواد. (فرهنگ لغات عامیانه‌ی جمال زاده ) در اینجا منظور همون اصطلاح عامیانه و اشتباه ملالغتی هست ".
2- اگر خواهان نسخه اصلی و
PDF کتاب هستید ، لطفا ایمیل تان را کامنت کنید .


پی نوشت  :
الف : این اولین پست من از معرفی کتاب بود و طولانی شد در حالیکه همیشه سعی میکنم مختصر و مفید بنویسم. معتقدم مخاطب با پستهای طولانی راحت نیست پس قسمت هایی کتاب را در پست بعدی می نویسم .

ب : فعلا کاستی  در لینک دهی مطالب و نبود عکس را از من قبول کنید ، بعد از رفع اختلال اینترنت جبران میشود .


یک تیم متوسط فوتبال را در میدان مسابقه در نظر بگیرید.
اعضای تیم نسبتا هماهنگ هستند. دروازه بان و دفاع خوب عمل میکنند . یارگیری و پاسکاری قابل قبول است و در ضد حمله بدک نیستنداما متاسفانه گروه حمله در گنی خوب نیست چراکه با تصاحب توپ اصرار به گنی ندارند. بنظر میرسد برای گل کردن توپ چندان عجله‌ای ندارد و بیشتر میخواهند بازیِ تعریف و  تمجیدی داشته باشند

حتی در پاسخ به این رفتارشان به مربی می گویند: هنوز وقت داریم ، تا پایان مهلت بازی میخواهیم تحسین برانگیز بازی کنیم ، یا اولویت اول ما خوب بازی کردن است و بعد گل کردن توپ.
این افراد نمیدانند که هر گل به عنوان هویت کل تیم تا آن لحظه محسوب می شود و با افزودن هرگل بر اعتبار و جایگاه کل تیم افزوده میشود. هر چقدرهم بازی این تیم فوق العاده باشد و بازیکنان آن پرتلاش ظاهرشوند اما در پایان بهترین نتیجه مساوی است و حتماً که این تیم جزء تیمهای برتر نخواهد بود

 اجازه دهید مثال دیگری بزنم. تصور کنید به یک تایپیست مراجعه میکنید و مبخواهید با استفاده از سیستم کامپیوتری و کیبرد متنی چند صفحه ای برای شما تایپ شود .
تایپیست با بازکردن برنامه ورد بلافاصله شروع به تایپ متن میکند. در املای کلمات و اصول نگارشی هم دقت دارد اما بدون توجه به این نکته که گاه به گاه می بایست فایلِ خامِ بازشده را ذخیره کرد ، کلمه به کلمه و خط به خط ادامه میدهید
.

احتمالا با خودتان می گویید به زودی ذخیره می کند یا بعد از این پاراگراف ذخیره می کند اما می فهمید تایپیست داستان ما برای ذخیره کردن عجله ای ندارد . شاید گمان میکند تا پایان متن برای ذخیره کردن فرصت هست یا شاید برای اینکار مهلت و زمانی در نظر نگرفته است .
او در تکاپوی درست نویسی و تکمیل کار است بدون توجه به این نکته که با این روال هر لحظه ریسک بیشتری را متقبل میشود . بدون توجه به اینکه هرچقدر هم متن را تمام و کمال آماده کرده باشد اما بدون ذخیره کردن (به یک اتفاق) هیچ ندارد.از طرفی شماهم تا هنگامی که برگه ی پرینت شده را در دست ندارید دچار اضطراب هستید
در این مثال عمل ذخیره  نمودن است که ثبت هویت می‌کند و اعلام می کند که فایل هرچه هست خالی نیست . دقیقتر بگویم هر عمل ذخیره کردن یک جایگاه جدید و نزدیکتر به اصل به نوشته ما اختصاص می دهد .

 منظورم از بیان این مثال ها اشاره به رفتاری است که در صورت عدم انجام درست آن کل فعالیت زیر سوال می رود و بی معنی می شود . بعبارتی بخاطر تعلل و عدم توجه به مهلت پایانی کل کار ناتمام می شود و به نوعی ضریب صفر می گیرد.

این بار به سراغ تجربه خودم از نوشتن و وبلاگنویسی میروم .
 روزهایی بود که میدانستم درباره چه موضوعی میخواهم بنویسم و با انرژی شروع میکردم . افکارم به پست هایی تبدیل میشد که برای چند روز و چندین ساعت درگیر نوشتن آن بودم. در پایان وقتی نوشته ام را مرور میکردم با خود میگفتم این متن بعنوان یک پست وبلاگ چقدر طولانی شده و باید خلاصه تر بنویسم ، گاه میگفتم چقدر کوتاه و مبهم نوشته ام و باید بتوانم با جستجوی واژه ها به آن طول و تفضیل داد و گاهی ساعت ها درگیر انتخاب یک عکس برای نوشته ام بودم .
اما در نهایت و  باوجود این مقدار از وقت و دقتِ صرف شده هیچوقت منتشرشان نکردم و تمام نوشته و کلماتم ‌ضریب صفر گرفتند
.

 چرا  این پست ها منتشر نشدند؟

 زیرا پس از هربار ویرایش، انتشار آنرا به فرصت بعدی موکول میکردم . بخاطراینکه میخواستم یکبار دیگر آنرا ویرایش کنم تا تمام و کمال مطمئن شوم خوب و تعریفی نوشته ام و بعد منتشر کنم . اما از نگاه دقیقتر به دلیل اینکه برای نوشته ام مهلت نداشتم و به اصطلاح مهندسین تاریخ تحویل پروژه تعیین نکرده بودم
احتمالا شماهم دچار این پستهای ناکاملِ نانوشته ی وقتگیر بوده اید . خوب که فکر میکنم از جایی به بعد اصلاحات ، اوضاعِ متن را بهتر نمیکند ، هرچقدر هم ویرایش و وسواس داشته باشیم یا متن ضعیف میشود یا چندان تغییری نمی کند .

خب این مثال ها چه ربطی بهم داشتند؟ 

اشتراکات من و تایپیست و گروه حمله در نقطه ضعف مان است . ضعف در عمل که برای کارهایمان مهلت تعیین نمی کنیم
کارهایمان آغاز میشوند ولی پایان ندارند
.ابتدا دارند اما نه انتها دارند ، نه نشان و هویت

وقتی من برای پایان متن و انتشار پستم مهلت تعیین نمیکنم ، بازیکن فوتبالی هستم که درگیر پایان بازی نیست و مایل نیستم یک گل عادی بزنم. یعنی نمیخواهم با یک گل عادی لااقل تا اینجای کار برنده باشم
وقتی بواسطه ی عدم تعیینِ مهلت ، ویرایش نوشته ام طولانی شده اما منتشر نمیشود ، مانند تایپیست‌ میشوم که مینویسم اما نمی خواهم متن را ذخیره کنم چراکه تصور میکنم متن بعدی کم خطاتر است .

حلقه ی گمشده ی من تعیین مهلت و تاریخ اتمام کار بود .وقتی مهلت داریم به هرنحو تلاش میکنیم کار را در موعد مقرر تحویل دهیم ، اولویت های دیگرمان را جابجا می کنیم و هر نقص یا کمبود  را به گونه ای رفع میکنیم که به مهلت برسیم
از طرفی تعیین مهلت کمالگرایی را تعدیل میکند و با این رویکرد زمان برای تمرکز بر جزییات بی اهمیت باقی نمی ماند .
به نظرم تعیین مهلت در ادامه و به حالت پیشرفته باعث تعهد در کار میشود. در تعهد است که جزییات بیشتری برای فعالیت و جریمه احتمالی برای خلف وعده در نظرگرفته شده است

یک نمونه موفق از تعیین مهلت  و انجام تعهد سراغ دارید ؟

همانطور که میدانید حسین قربانی به عنوان یک نویسنده متعهد هر روز در وبلاگش یک پست بدیع منتشر میکند . از نگاه من این دوست عزیز متممی برای هر پستی که می نویسند مهلت انتشار در نظر گرفته  و متعهد است در پایان روز متن خود را منتشر کند . بنابراین فعالیت های دیگر خود را با این تعهد هماهنگ میکنند ، حتی اگر قرار به این باشد که از تفریح و استراحت و منافع دیگر خود صرفنظر کنند.


اما پادکَست چیست ؟
یک محتوای صوتی که تهیه و انتشار آن در بستر فضای دیجیتال استمرار داشته باشد ، شاید به نوعی میتوان آن را یک برنامه رادیویی و مجموعه آن را رادیوی اینترنتی نام نهاد


چندروز پیش بطور تصادفی در فضای دیجیتال با یک پادکست در مورد کتاب کار عمیق روبرو شدم . قبلا در مورد این کتاب پرفروش شنیده بودم اما بواسطه آنکه فکرمیکنم هر پرفروشی ااما مطلوب نیست در تصمیم به خرید آن تردید داشتم. پس این بهترین فرصت بود که با شنیدن پادکست در مورد کتاب اطلاعات مطمئن تر و بیشتری داشته باشم.
در نهایت همراه با راوی پادکست که برای من راهنما و بلدراه بود وارد سرزمین ناشناخته کتاب شدیم . توصیفات ، نحوه روایت و همچنین بیان راوی آنقدر جذاب و اثرگذار بود که درگیر محتوای کتاب شدم و تصمیم گرفتم با تهیه کتاب دوباره به این سرزمین سفر کنم.
حال دوست دارم شخصا کتاب را تجربه کنم و با دقت آنرا بخوانم ؛
گاهی توقف کنم و خط کشی های خودم را داشته باشم ، به مصداق های خودم فکر کنم و برای تمرین‌ ها به دنبال جواب باشم.

امروز هم با پادکست کتاب مهره حیاتی از جناب ست گادین همراه بودم . البته این کتاب را قبلا خوانده بودم و مضمون فوق العاده کتاب  ( فارغ از ترجمه متوسط آن * ) برای من بدیع و جذاب بود.
از این پادکست هم لذت بردم چراکه باعث شد از زاویه دید یک فرد خوش فکر به موضوع نگاه کنم و با مصادیق جدیدی آشنا شوم ، حتی دوباره به کتاب مراجعه کنم و بر روی بعضی مفاهیم بیشتر تامل کنم .

منبع این پادکست ها کجاست ؟
این پادکست ها در مورد چیست ؟
راوی کیست ؟ 

سایت بی پلاس هرماه در یک پادکست به معرفی و بررسی یک کتاب غیرداستانی می پردازد . پادکست های bplus خواندن از روی متن کتاب (کتاب صوتی) نیست بلکه آقای علی بندری -پس از مطالعه کتاب- به عنوان راوی با لحن و بیانی جذاب در مورد ویژگیهای کتاب از جمله نویسنده ، موضوع و محتوای کتاب ، ترجمه و صحبت میکند.
حتی اگر تمایل به تهیه کتاب کاغذی را داشتید لینک کتابفروشی و انتشارات کتاب - که معمولا با تخفیف همراه هست - در سایت موجوداست

برای من کلیت موضوع و اجرای پادکست ها ، رضایت بخش بود و تنها قصدم از معرفی سایت (رایگان) beplus استفاده دوستان و مخصوصا علاقمندان کتاب از محتوای پادکست ها است
لطفا شما هم از تجربه خودتان برای من بنویسد.

* پی نوشت : حتما در یک پست جداگانه در مورد کتاب مهره حیاتی مینویسم .


تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

گروه تلگرام زرند کرمان شعر و ادبیات فارسی بیضی الکتروموتورهای چینی ارسم ساخت شرکت گوانگلو vahidonline فاز تو فاز گز کرمانی وبلاگ رسمی دکتر ژیلا مرادپور وبلاگ بارون نم نم برای زوج های عاشق جوون Mamrs Coffee